به فاطمه مدیونم..
شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۶:۰۱ ب.ظ
سلام دوستان
با بعضی از دوستان شاعرم قرار گذاشتیم روز یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ساعت ۴ بعد از ظهر در بیست و سومین نمایشگاه بین المللی تهران... راستشروز ۱۴ اردیبهشت از نشر تکا به من خبر دادن قراره روز یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ساعت ۴ بعد ازظهر توی نمایشگاه کتاب تهران مصلای عمومی سرای اهل قلم از دومین کتاب شعرم یعنی کتاب (به کسی دل باخته ام) و چند تا کتاب دیگه که همین انتشارات اونا رو چاپ کردهرو نمایی بشه .اولش برام عجیب بود چون این کتاب تیر ماه ۸۸ چاپ و روونه بازارشده بود وآبان ۸۸یعنی ۵ ماه بعد چاپ دومش هم به دستم رسیدحالا چطور ی بعد از حدود یک سال از چاپ کتاب مراسم رونمایی براش ترتیب دادن راستش منم نفهمیدم اما هر چی فکرکردم دیدم بهو نه خوبیه برادیدن اونایی که شاید توی همین جاها و به همین بهونه ها بشه اونا رودیدخلاصه قرارمون با خیلی ها شد همین روز و همین ساعت توی مصلای تهرون...داشتم آماده رفتن می شدم که به دلم افتاد بعد از حدود دو ماه که فرصت نکردم وبلاگمو به روز کنم ...اولا هم خبر این قرارو به دوستام بدم هم به بهانه شهادت گوهر وجود یاس کبود زهرای علی علیهما السلام یه شعرتقدیم کنم به مادر همه خوبیها فاطمه ...
هم پدرآن رخ باماه قرین رابوسید
هم فلک خم شد پیش تو زمین رابوسید
عقل در محضر تو جرأت تردید نداشت
شکّ به خاک رهت افتاد و یقین را بوسید
کهکشان آمد و پایین تر از آن خانه نشست
جبرییل آمد و آن حصن حصین را بوسید
فلک از نور تجلای تو لرزید به خویش
ملک از شرم حضور تو زمین را بوسید
بارها موقع برگشت از این خانه به عرش
ماه بال و پر جبریل امین را بوسید
هرنسیمی که زد از جانب افلاک به خاک
گوشه ی چادر آن خاک نشین را بوسید
حلقه از روز ازل بود در انگشتانش
تا علی آمد و آن دست و نگین را بوسید
(عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد)
عشق ز انو زد و آن ماه ترین را بوسید
بارها بر سر سجاده به هنگام سجود
خاک پیشانی آن زهره جبین را بوسید
غزلم خیس شد از گریه ی من یعنی اشک
شعر این شاعر شرمنده ترین را بوسید
1385
- ۸۹/۰۲/۱۸
اولین نفرم که پای این غزل زیبا را خط خطی میکنم. همیشه اشعار شما زیبایی خاص خود را داشته است.
سفرتان بخیر و پربار
دوستدارتان فراز
درپناه محراب جانها