شاهی با چراغ هایی در ملکوت
سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۵ ب.ظ
به احمدبن موسی علیهما السلام شاه چراغ
سرزمینم تا پراز آیینه های رازشد
بخشی از موسی بن جعفرقسمت شیراز شد
لحظه ای در بارش باران نارنج و بهار
چشم ها را بستم و دیدم غزل آعاز شد
بسکه این جا سبز قامت ها قیامت کرده اند
شهر نامش هم ردیف سروهای ناز شد
عطر زهرا تا وزید از گیسوی شاه چراغ
کم کمک از "دشت ارژن "چشم نرگس باز شد
خاک پایش سرمه شد در چشم شهر و عالمی
از سیه چشمان شیرازی طنین انداز شد
درجوارش شیخ سعدی بوستانی خلق کرد
از نگاهش شعر حافظ صاحب اعجاز شد
ماه و رویش علت آرایه ی تشبیه گشت
نقطه ی خالش دلیل صنعت ایجاز شد
کودکی های من و این صحن شعری خواندنی است
من زبان کودک شعرم همین جا باز شد
هرکسی قفل دلش را برضریحی بسته است
ما که این جا "یاعلی گفتیم و عشق آغازشد"
گریه می خندم دلیلش رانمی دانم ولی
هرچه در دل داشتم در این غزل ابراز شد
از کتاب "این شعر مراکشت" عباس شاه زیدی ص81
عباس شاه زیدی✅ @yek_joreh_ghazal
- ۹۵/۰۵/۱۹