درحوالی اشراقkhoroosh

درحوالی اشراقkhoroosh

عباس شاه زیدی، خروش اصفهانی، شاعر ،مدرس، نویسنده و منتقد ادبی
دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، (دانشگاه اراک و دانشگاه پیام نور)
آثار چاپ شده ی عباس شاه زیدی: khoroosh
1- در حوالی اشراق 1385 ناشر گفتمان اندیشه توسط قلمستان
2- به کسی دل باخته ام 1388 نشر تکا تهران (توسعه کتاب ایران)
3-گزیده ی شعر دفاع مقدس 1390
4-پرسه های بی پایان 1391 انتشارات فصل پنجم تهران
5- این شعرمراکُشت..."شعرهای آیینی -نشرجمهوری تهران 1394
6- دوبیتی های من عین لُهوف است-نشرجمهوری تهران 1395
7- - از نقش جهان تا شاه جهان - سفرنامه ادبی به هندوستان
8- مقاله ی عالمان شاعر وشعر عالمانه 1388
9-مقاله ی جریان شعردرتاریخ مکتب اصفهان نشرسوره 1393


یا من هو اختفی لفرط نوره
الظاهر الباطن فی ظهوره
آ نچه دراین سایت می خوانید بی شک سیاه مشقی است ازشاعری که شعر رابی تکلف وبی پیرایه زندگی کرده وگوی دل بیقرارش رابه ابروان کشیده تغزل مبتلا ، اما همینقدر هست که خداوندگاران سخن و اهل ادب در نشر این واگویه های دل.. برمن خرده نگیرند وبه دیده اغماض بنگرند. که می نگرند چه . این کمترین رانه باکسی سر ستیزه های تنگ نظرانه است ونه داعیه شعر و شاعری که بقول حضرت صائب....ستاره سوخته پروای اعتبارندار د... این را از باب تواضع نگفتم که حقیقتی است که به آن باور قلبی دارم و .اگراز عمرم چیزی به یاد مانده ، لحظه هایی است که باهمین ابیات گذرانده ام وکمتر از سردلخوشی وبیشتر ازسردلگرفتگی ، به شاعری محکوم شده ام شهادت می دهم این دفتر به غیر از منظومه های آیینی اش که حلقه بندگی وارادت مرا به ذوات مقدسه چهارده تجلی گاه نور الهی نشان می دهد مابقی بدون هیچ تعارفی پریشان گویی های من است در دهه های 70و80 تاچه قبول افتد وچه درنظرآید
دیگر من وسکوت ، که گویا تر از منند
در لابلای شعرمن این استعاره ها
غوغا مکن.خروش.که بسیار دیده است
این بحر موج خیز از این تخته پاره ها
یاحق ...
ایمیل-khoroosh1348@gmail.com
https://telegram.me/yek_joreh_ghazal/40
shahzeidi.ir@ اینستاگرام

بایگانی
آخرین نظرات

دست مرابرای همیشه...

دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۸۷، ۰۶:۰۵ ب.ظ

 


دست مرا برای همیشه فشرد و رفت

چیزی زمن به غیر دلم را نبرد و رفت

آن بی وفا که دیر به دستم رسیده بود

نقش مرا چه زود زخاطر ستردو رفت

آن روزها که حادثه می ریخت برسرم
مارابه دست حادثه تنها سپرد و رفت
نفرین به سرنوشت که آن بی خزان مرا
درزیر پا چوبرگ خزانی فشرد و رفت
آن پلک های می زده ، وان چشم های مست
با ما می از پیاله ی الفت نخورد و رفت
با این که عشق در نظر من بزرگ بود
او مثل آب خوردن کوچک شمرد و رفت
گویند بعد ما که چوموجی خروش هم
دل را به مهربانی دریا س|رد و رفت
1378

غزل 11 از مجموعه شغر"درحوالی اشراق"



  • عباس شاه زیدی

نظرات  (۸)

آقا دمتون گرم
خیلی خوب بود
  • مهدی ملکی
  • سلام بر جناب خروش عزیز امیدوارم که حالت خوب باشه وبلاگت را کامل خواندم واز آن لذت وافر بردم مثل همیشه خوب وعالی برقرار باشید
  • www.darhavali-e-eshragh
  • بـــــــــــــــــــــــــــــــــــٍٍٍٍٍٍٍٍٍسیار خوب بود
  • ما آمدیم نبودید
  • بسیار خوب بود
    درود بر شما
    دور از تعارف شعر قشنگ و آهنگینی بود
    دوست عزیز به ما هم سری بزنید
    عالی بود
    دست مرا برای همیشه فشردورفت
    چیزی زمن به غیر دلم را نبرد ورفت
    جانا سخن از زبان ما می گویی
    میگم...
    ........
    ..........
    ول کن نمیشه حرف زد

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی