شعر خوانی عباس شاه زیدی
خروش اصفهانی
به ساعت اصفهان
- ۰ نظر
- ۲۹ آبان ۰۰ ، ۲۳:۴۹
شعر خوانی عباس شاه زیدی
خروش اصفهانی
به ساعت اصفهان
دوباره بوی خبرهای داغ می آمد
خبر چه بود که بوی فراق می آمد
خبرنیامدهآتشگرفتنصفجهان
خبرچهبودکهاینقدرداغمیآمد
خبر به گوش درختان آخر پائیز
شبیه آه جگر سوز باغ میآمد
درستدرخنکایاواخرآبان
صدایسیصدوهفتادداغمیآمد
سیاهبودشباصفهانبرایهمین
نهیکچراغکهصدچلچراغمیآمد
درازیصفتابوت ودوشهاگفتند
قصیدهایکهبهسبکعراقمیآمد
نخوانده بود کس از شاعران هند و عراق
قصیده ای که به این اشتیاق می آمد
تَهِ قصیده کجا بود من نمیدانم
سرِ قصیده که از چارباغ میآمد
درست سیصد و هشتاد بیت خون آلود
میان ناله و اشک فراق می آمد
قصیده های تو در سال شصت و یک ای عشق
عجب نبود که با این سیاق می آمد
نگشتهآنچهکهگم کردهبود را میجست
اگرکهشیخبدونچراغمیآمد
دوبارهعطر شهیدان دراین غزلپیچید
چه بوی دلکشی از این اتاق میآمد
حواسقافیهامپرتشدلبخواجو
صدایگریهیزایندهرودمیآمد
#عباس_شاه_زیدی
#خروش
#بیست_و_پنج_آبان
۲۵ آبان ۱۳۶۱
آهم قصیده ای است که کوتاه می کشم
گاهی برای آه خودم آه می کشم
شرح قصیده گونه ی آهم نگفتنی است
آن حرف دیگری است که جانکاه می کشم
از بسکه بی تو مانده شب اصفهان سیاه
در آسمان نصف جهان ماه می کشم
نقاش شاعری شده ام که فقط تو را
گه گاه می نویسم و گه گاه می کشم
شعر مرا بنوش ! کم از زنده رود نیست
این آب روشنی که از این چاه می کشم
با اینکه مشکل است و نفس کم می آورم
خود را به زور تا ته این راه می کشم
هر چند روزگار امان مرا برید
این جور را به عشق تو والله می کشم
چیزی نمانده آنقدَر از من که در گذار
انگار روی خاک پر کاه می کشم
باری است روی دوش من این روزها "خروش"
عنوان شاعری که به اکراه می کشم
#عباس_شاه_زیدی
#خروش_اصفهانی
۱۳۹۷
از بود خواستم بروم سمت بودتر
دنیا حسود بود و تو از آن حسودتر
دور و برم چقدر عدم آفریده اند
این یک از آن و آن یک از این بی وجودتر
امشب مرا نخواب غزل تا سپیده دم
تا پس دهم حساب تو را هر چه زودتر
ای آسمان به قیمت هر نان تن مرا
کردی به زیر چرخ کبودت کبود تر
موسایِ شعر نصف جهان را دل پری است
از اصفهانِ از همه دنیا جهود تر
بر قله ایستاده ام و فکر می کنم
تازه رسیده ام به فرازی فرودتر
باران، حریف خشکی این آب و خاک نیست
اینجا نشد گلوی کس از زنده رود ...تر
مثل کمال تا که به چاهت نکرده اند
بر خیز صائب از سر این شهر زودتر
بگذار تا که خشک شود ای غزل به در
چشمی که تا سپیده فقط با تو بود تر
عباس شاه زیدی
خروش اصفهانی
۱۳۹۶