در تن شعر جان نیست بی تو
بخت دنیا جوان نیست بی تو
هیچ برق امیدی به بودن
از کران تا کران نیست بی تو
اخم و لبخند از تو وگر نه
این بهار و خزان نیست بی تو
زندگی با فراز و فرودش
با کسی مهربان نیست بی تو
آبی چشم هایت گواهند
آسمان آسمان نیست بی تو
از دل و دین که بستم به زلفت
این یکی هست و آن نیست بی تو
ای زبان غزل های نابم
من زبانم زبان نیست بی تو
شاعران مصرعی ناتمامند
جای طبع روان نیست بی تو
گشته ام من تمام جهان را
حرف نصف جهان نیست بی تو
عین زاینده رود ی که اصلا
اصفهان اصفهان نیست بی تو
#عباس_شاه_زیدی
- ۲ نظر
- ۲۵ مهر ۰۰ ، ۰۰:۱۶