ترش و شیرین
يكشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۶:۰۱ ب.ظ
گر ، گرفتم غزل غزل یک شب
واژه ها را کنار هم چیدم
بعد از آن خاطرات سرد تو را
توی یک شعرداغ پیچیدم
چکه چکه چکید روی سرم
سقف یکباره در اتاق افتاد
تو نبودی ببینی از چشمم
چقدر رود اتفاق افتاد
چقدر زود باورم ای عشق
این دل رام را نگیر از من
با همین خاطرات می مانم
دل خوشی هام را نگیر از من
خواسته یا نخواسته یک روز
مثل یک اتفاق افتادی
اوّلش شک سراغم آمد ، بعد
تو به اوهام من یقین دادی
من بی دست و پای پر بسته
مثل یک باز پر درآوردم
شاعری ، عاشقی نمی دانی؟
از کجا ها که سر در آوردم
ترش و شیرین چشیده ام از تو
ای اناری که سرخ می خندی
این که آتش گرفت توی غزل
دل من بود شرط می بندی؟
مثل اسفند بغض من ترکید
دود شد حلقه حلقه دور سرت
تو که سوز مرا نمی بینی !
چشم واکن کمی به دور و برت
خنده خنده تو را شکفتم من
شاخه شاخه مرا تکیدی تو
ایستادم به بار بنشینم
نرسیده به بار چیدی تو
روزگار سیاه من عمری
مثل گیسوی تو پریشان است
این حوالی خودت که می دانی
نگرانی چقدر ارزان است
توی کشکول من پراز عشق است
منم و روزگار درویشی
دوست داری به تو بیندیشم
دوست دارم به من بیندیشی
گره ی کور شعر من واشد
به خداوندی خدا با عشق
من مسلمان شدم که سربدهم
نغمه ی لا اله الّا .....
- ۹۰/۰۲/۱۸
خدا قوت
ایام شهادت بی بی دو عالم فاطمه زهرا(س) را خدمت شما تسلیت عرض مینمایم.
یا علی رفتم بقیع اما چه سود
هرچه گشتم فاطمه(س) آنجا نبود
یا علی قبر پرستویت کجاست؟
آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟
هرچه باشد من نمک پرورده ام
دل به عشق فاطمه خوش کرده ام
حج من بی فاطمه (س) بی حاصل است
فاطمه (س) حلال صدها مشکل است
التماس دعا
موفق باشید