غوغای وجودیم در آغوش عدم ها
دوشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۴۷ ب.ظ
شطحی که از بیت آخر آغاز شد.
دیری است که افتاده مرا کار به غم ها
ای عشق چه باید بکنم با چه کنم ها؟
از بیش و کم هر چه که تقدیر به ما داد
ما حوصله کردیم کم و بیش به کم ها
هم زنده و هم مرده و هم هیچکدامیم
غوغای وجودیم در آغوش عدم ها
پائیز به پائیز به پائیز به پائیز
برگیم و خزانیم همه زیر قدم ها
ای عشق کجایی ؟ که در این غربت تاریک
دنبال تو فانوس به دستند قلم ها
معلوم نشد با چه طلسمی و کجا رفت؟
از خوان کریمانه ی این شهر کرم ها
شاعر شده بودم که به سامان برسم ...آه
دیدی که مرا زلف غزل ریخت به هم...هااااا ؟
#عباس _شاه_زیدی
#خروش
#غزل_معاصر
#غزل_اصفهان
- ۹۹/۰۸/۱۲