صدای گریه زاینده روووود
دوباره بوی خبرهای داغ می آمد
خبر چه بود که بوی فراق می آمد
خبرنیامدهآتشگرفتنصفجهان
خبرچهبودکهاینقدرداغمیآمد
خبر به گوش درختان آخر پائیز
شبیه آه جگر سوز باغ میآمد
درستدرخنکایاواخرآبان
صدایسیصدوهفتادداغمیآمد
سیاهبودشباصفهانبرایهمین
نهیکچراغکهصدچلچراغمیآمد
درازیصفتابوت ودوشهاگفتند
قصیدهایکهبهسبکعراقمیآمد
نخوانده بود کس از شاعران هند و عراق
قصیده ای که به این اشتیاق می آمد
تَهِ قصیده کجا بود من نمیدانم
سرِ قصیده که از چارباغ میآمد
درست سیصد و هشتاد بیت خون آلود
میان ناله و اشک فراق می آمد
قصیده های تو در سال شصت و یک ای عشق
عجب نبود که با این سیاق می آمد
نگشتهآنچهکهگم کردهبود را میجست
اگرکهشیخبدونچراغمیآمد
دوبارهعطر شهیدان دراین غزلپیچید
چه بوی دلکشی از این اتاق میآمد
حواسقافیهامپرتشدلبخواجو
صدایگریهیزایندهرودمیآمد
#عباس_شاه_زیدی
#خروش
#بیست_و_پنج_آبان
۲۵ آبان ۱۳۶۱
- ۰۰/۰۸/۲۳