...که ندارم
پنجشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۳۷ ق.ظ
یک عمر پریدم به هوایی که ندارم
بیهوده زدم بال به جایی که ندارم
دیشب که به این بیت رسیدم تو نبودی
کبریت کشیدم به سرایی که ندارم
می می رم و دلتنگی پاییزی خود را
زل می زنم از پنجره هایی که ندارم
موجم که فنا پای مرا بسته و لی باز
بستم دل خود را به بقایی که ندارم
می پوشم و عریانم و می جوشم و خامم
شولای شگفتی است ردایی که ندارم
حق داشتی ای عشق که از من بگریزی
آلوده ی رنگ است حنایی که ندارم
آهسته نفس می کشد این بغض دراین شعر
سرشارسکوت است صدایی که ندارم
این بیتِ غزل را به خدایی که ندارید
باید بروم سمت حرایی که ندارم
شاعر: عباس شاه زیدی
زنده یاداستادحسین منزوی - عباس شاه زیدی -این عکس توسط ابراهیم اسماعیلی عزیزگرفته شدسال 1379
- ۹۲/۱۱/۰۳
کبریت کشیدم به سرایی که ندارم
خیلی زیبا ست