آی آی زنده رود
پنجشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۹ ق.ظ
غزلی که هفته ی قبل همین نزدیکی ها بامن گریست
یک روز درفرازی و یک روز درفرود
از دست تو کلافه شدم ، آی زنده رود.!
ای نبض جاری جریان ساز شعر من
غیر از تو مطلع غزلم را که می گشود؟
مثل سی و سه پل دل من هم گرفت از این
شب های بی ترانه و شب های بی سرود
شب های بی پرنده ی خواجو و ناژوان
شب های بی مکاشفه ، شب های بی شهود
چشم کویر خورده به چشم و چراغ شهر
ای زنده رود ، کور شود دیده ی حسود
دیدم درخت ها دو طرف ایستاده اند
با شاخه ای شکسته و با قامتی کبود
نصف جهان. بدون تو افتاد از نفس
برگرد مثل خون به رگ شهر ، زود زود
اسفند آمده است و هوا همچنان پس است
از آه توست گم شده شهرم میان دود
این روز ها کنار تن نیمه جان تو
هی رود میزنم که نمیری ، ولی چه سود
اسفند 1394
عباس شاه زیدی✅ @yek_joreh_ghazal
- ۹۶/۰۵/۱۲
http://default.persianblog.ir/tag/%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87_%D8%B1%D9%88%D8%AF